قدرت ذهن
هر تغییری از اندیشه شروع می شود و همیشه چیزی که دیدنی نیست از چیزی که دیدنی است قوی تر است و برای تغیر دیدنی ها باید نادیدنی ها را تغییر داد مثلا یک درخت را نگاه کنید چه چیزی باعث شده این درخت سبز و استوار باقی بماند قطعا ریشه این درخت باعث شده است تا این درخت استوار باقی بماند که ریشه هم نادیدنی است.
یک درخت سیب را نگاه کنید اگر این درخت سیب ثمره خوبی نداشته باشد باید چکار کرد تا میوه های آن خوب شود قطعا باید به ریشه آن بیشتر رسیدگی کرد تا ثمره این درخت خوب شود ما انسان ها هم برای اینکه دنیایی بیرون خود را تغییر دهیم باید ریشه ها که همان افکار و اندیشه هایمان است را تغییر دهیم و برای تغییر اندیشه ها که باعث کاهش عزت نفس ما می شود باید ابتدا قدرت ذهن آگاهی داشته باشیم به مصادق شعر مولانا که می گوید بیرون زتو نیست هر آنچه در عالم هست از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
اما برای تغییر اندیشه ها باید با قوانین ذهن آشنا بود تا به شکل دلخواه برنامه ریزی شود.
نحوه عملکرد ذهن
ذهن ما دارای دوسطح ضمیر خودآگاه وضمیرناخودآگاه است ضمیرخودآگاه فقط در بیداری فعال است و اعمال ارادی ما را کنترل می کند، قوه استدلال، تجزیه تحلیل، منطق و تصمیم گیری در این قسمت ذهن می باشد.
ضمیرناخودآگاه قوه استدلال ومنطق ندارد فرق بین بین تصور و واقعیت را تشخیص نمی دهد و در تمام طول شبانه روز بیدار است و مانند کامپیوتر عمل می کند و هر آنچه به آن بدهید در خود ذخیره می کند و در شرایط مورد نیاز همان ورودی را به ما پس می دهد اگر بخواهیم با یک مثال این موضوع را تشریح کنیم یک فرد برنامه نویس را در نظر بگیرید که این فرد در حال برنامه نویسی کامپیوتر است خود متعالی شما که همان برنامه نویس هستید خودآگاه هستید و برنامه هایی را که در آن ثبت می کنید قسمت ناخودآگاه ذهن شماست برای مثال اگر به یک کامپیوتر فرمولی بدهید که ۵ بعلاوه ۵ می شود ۱۵ کامپیوتر همواره این دستور اشتباه را که خودتان به او داده اید را خواهد پذیرفت و مجددا در صورت نیاز به شما تحویل می دهد ضمیر ناخودآگاه نیز به همین شیوه عمل می کند پیام ها را بدون چون و چرا قبول می کند وغلط وصحیح بودن آن برایش فرقی ندارد و اگر ما خودمان آن را برنامه ریزی نکنیم توسط محیط برنامه ریزی می شود ضمیرناخودآگاه فرق بین تصور و واقعیت را تشخیص نمی دهد در اینجا چند مثال علمی را بیان می کنم تا با دلیل علمی برایتان ثابت شود که ضمیرناخودگاه ما فرق بین تصور و واقعیت را تشخیص نمی دهد اگر هم اکنون چشمان خود را ببندید و فکر کنید که یک عدد لیمو ترش در دستان وجود دارد وهم اکنون در حال گاز گرفتن آن هستید به صورت ناخودآگاه بزاق دهانتان ترشح می کند .
قدرت ذهن در عمل جراحی
اگر با علم هیپنوتیزم آشنا باشید هیپنوتیزم کننده کاری می کند که دمای بدن یک فرد سرد یا گرم شود بدون اینکه تغییری در دمای محیط ایجاد کند یا اینکه کاری خواهد کرد که یک قهرمان وزنه برداری که در شرایط طبیعی وزنه ۳۵۰ کیلوگرمی را بلند کند در حالت هیپنوتیزم شده حتی نتواند یک قلم را بلند کند. به راستی هیپنوتیزم کننده چه کاری انجام می دهد که دمای بدن انسان ها را تغییر می دهد بدون اینکه تغییر در دمای محیط ایجاد شود از این علم نیز هم اکنون در پزشکی برای بی حس کردن و انجام برخی از عمل های پزشکی نیز استفاده می شود باید این را بدانیم فرد هیپنوتیزم کننده فقط بر روی ضمیرناخودآگاه شخص که فرماندهی باورهای او است کار می کند و باعث بوجود آوردن این تغییرات می شود تازمانیکه فردهیپنوتیزم شده، پیام هیپنوتیزم کننده را باور نکند و در سطح ناخودآگاهش نفوذ نکند عملا نمی تواند تغییری در فرد ایجاد کند جدیدا در ایران از این علم برای بیهوش کرن برخی افراد در عمل های جراحی از آن استفاده می شود که در زیر فیلم یکی از عمل های انجام شده نیز به اشتراک گذاشته شده است این فیلم نمایشی از قدرت کلام و قدرت ذهن است.
کنترل ورودی های ذهن
این موضوع از اهمیت خاصی برخوردار است و روحیه و احساس ما براساس ورودی هایی شکل خواهد گرفت که خود به ذهن خواهیم داد این ورودی از طریق های مختلفی شکل خواهد گرفت اولین مورد آن رسانه های جمعی است، افرادی که مدام پیگیر اخبار و وقایع تلخ جهان باشند این افراد خود را در معرض ورودی های منفی قرار دادند و از روحیه خوبی برخوردار نخواهند بود. زندگی افرادی را بررسی کنند که مدام اخبار های جهان را پیگیر می کنند به راستی این افراد از چه روحیه ایی برخوردار هستند و به چه میزان از زندگی لذت می برند تا زمانیکه که ذهن شما دارای ورودی های از قبیل خونریزی قتل، کشتار، جنگ و صحنه هایی از این قبیل باشد چگونه می توان از احساس خوبی برخوردار شوید شما با فکر کردن و تحلیل این موضوعات منفی، افکار و احساس خود را درگیر این موضوع خواهید کرد و باعث خواهد شد تا از روحیه خوبی برخودار نباشید پس اولین نکته ایی که باید به آن اهمیت دهید این است که از گوش دادن اخبار و رسانه هایی که باعث می شود تا احساس شما تخریب شود دوری کنید در یکی از جنگ ها از این تکنیک برای قتل های خاموش عزت نفس استفاده می کردند
زندانی بدون دیوار
بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرار میداد.
حدود ۱۰۰۰ نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از استانداردهای بین المللی برخوردار بود. زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود. آب و غذا و امکانات به وفور یافت میشد. از هیچ یک از تکنیک های متداول شکنجه استفاده نمی شد.
اما بیشترین آمار مرگ زندانیان در این اردوگاه گزارش شده بود. زندانیان به مرگ طبیعی می مردند. امکانات فرار وجود داشت اما فرار نمیکردند. بسیاری از آنها شب میخوابیدند و صبح دیگر بیدار نمی شدند. آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خود رعایت نمیکردند و عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی میریختند.
دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:
در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بودند به دست زندانیان رسیده می شد. نامه های مثبت و امیدبخش تحویل داده نمی شدند.
هر روز از زندانیان میخواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خودخیانت کرده اند، یا میتوانستند خدمتی بکنند و نکرده اند را تعریف کنند.
هر کس که جاسوسی سایر زندانیان را میکرد، سیگار جایزه میگرفت؛ اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود هیچ نوع تنبیهی نمی شد. همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند.
تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم سربازان را به نقطه مرگ رسانده است.
با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین میرفت.
با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست می یافتند.
با تعریف خیانتها، اعتبار آنها نزد هم گروهی ها از بین میرفت.
و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی و مرگ های خاموش کافی بود.
این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده میشود.
تاثیر قدرت ذهن بر احساسات
به نظر شما اگر شبی در یک مجلس عزاداری حضور داشته باشید چه احساسی پیدا می کنید و اگر روز دیگری در یک مراسم جشن تولد و یا جشن شادی دیگری حضور داشته باشید احساس تان چگونه خواهد بود ما روزانه با گوش دادن موزیک ها تعیین می کنیم که در ذهن خود، مراسم عزاداری داشته باشیم یا مراسم شادی داشته باشیم انتخاب این موضوع به عهده ی خودمان است امروزه ۹۹ درصد از موزیک ها منفی می باشند و متاسفانه خواننده جهان بنا به دلیل عدم علم و آگاهی کامل از قوانین ذهن هر نوع موزیکی را می سازند و ما نباید آینده و احساست مان که از اهمیت خاصی برخوردار است را در گریبان همچین افرادی قرار دهیم
چند ماه پیش بهصورت ناخواسته موزیک میشنیدیم که خواننده مرتب در این موزیک میگفت لعنت به من و نام موزیک هم لعنت به من بود متن این موزیک خلاف مهمترین اصل عزتنفس است که باید خود را دوست داشته باشیم و باورهای خوبی نسبت به خود داشته باشیم فردی که مدام به خود بگوید لعنت به من آیا از عزتنفس خوبی برخوردار خواهد شد یا فردی که مدام به خود بگوید من ارزشمندم یا من خودم را دوست دارم،من شاهکار خلقت خداوند هستم در طی مشاورهای مختلفی که با افراد داشتم یکی از دلایل مهمی که افراد از عزتنفس خوبی برخوردار نبودند این بود که خود را دوست نداشته بودند و با خود قهر بودند و این موضوع به این دلیل بود که باورهای غلطی نسبت به خود داشتند و از قدرت ذهن آگاهی نداشتند .